از درد های کوچک کوچه ها...

ساخت وبلاگ

همه ي ما گاهي حرف هاي خوبي مي زنيم.

گاهي كه حوصله ياري مي كند، نصيحت هاي مادرانه ي بسياري را به ياد مي آوريم. گاهي كه سرميل با سخن ما مي افتد. حرفهاي دل انگيزي از ما بر مي خيزد. و من الآن يك لحظه چنين چيزي از ذهنم گذشت.

يك لحظه احساس سبك و نرمي در من بالا گرفت.

داشتم همچون هميشه براي تو در ذهنم قصه اي مي گفتم.

و گويا برايت چنين گفتم كه: آدمي را می بايد فهميد!!

مي بايد اينچنين وانمود كرد كه انسان رعايت مي شود!

همچنان كه همه ي ما با خودمان اينچنين كنار آمده ايم.

دلمان را خوش كرده ايم. انگار همه چيز درست است. هيچ مشكلي نيست.

و با خود چنين گفتيم كه براي اميدوار بودن، نيازي به فراهم بودن نيست.

نيازي به يك قدرت جادویی و عجیب نيست .

باور، نقطه اي از ذهن ماست كه هميشه در دسترس است.

فقط كافي است كه به طرفش نگاه كنيم و نشانه اش بگيريم.

نيروي اراده خود به خود ماشه را خواهد كشيد.

آنگاه كه از هر چيزي خسته شده ايم. آنگاه كه هيچ ميلي به هيچ حركتي در ما نيست. تنها نياز به شنيده شدن داريم. نه هيچ چيز ديگر.

تنها نياز به اين داريم كه كسي در برابر ما يا در كنار ما بنشيند و به حرفهاي ما گوش دهد. و حتي اگر واقعا حرفهاي ما را نمي فهمد، چنين وانمود كند كه ما را رعايت كرده است. و موقعيت ما را احساس مي كند و ما را درك كرده است.

اگر به گفته هايم شك داري،

مي تواني همين امروز امتحانش كني.

مي تواني كنار من بنشيني.

سر صحبت از بي ميلي هاي درونت را با من باز كني.

و اگر من چنين وانمود كردم كه تو را مي فهمم. خواهي ديد كه شنيده شدن،

نيروي بي كراني به آدمي مي بخشد.

شنيده شدن و در آغوش گرفته شدن و بوسيده شدن،

گاهي معاني ژرفي را به راه مي اندازد.

و چرا من مي گويم گاهي؟

هميشه دوست من!

هميشه چنين است!

1388.1.12 between the way nowere

​​​

اين حرفها مرا ياد روزهايي مي آورد كه بزرگ بودم. حرف هاي بزرگي داشتم. حرف هايي كه نمي شد به هر كسي گفت. معاني پرباري كه مال خودم بودند. برخاسته ي انديشه هاي حقيقي ام.

از طرفي ياد آور آن سقف نهايت از قناعت است در اين پرده، كه با تمام كسور زندگي ساخته است.كه اگر دلش تنگ بود و كسي را نيافت تا حرفش را بشنود با يك صخره حتي درد دل كند اگر دلش تنگ بود و كسي او را نشنيد. و نشانگر اين احساس عميق همصحبت خواهي است. نه در مقام نصيحت كننده. نه در جايگاهي متفاوت. كه در ساده ترين حد امكان، به عنوان يك انسان نيازمند!

شايد دلم نمي آمد اين را بگويم.

اما نگاه كن!

اين طرز غمگين و زيباي دعوت به همدردي را !

از همان ابتدا، اين زمينه ي تعريف گونه از مفهوم صحبت محض، ناخودآگاه به شنيدن وا مي دارد ات!

و چه شگفت آور اينكه بي هيچ چشم داشتي به شنيدن مي آيي،

و از ماندن خسته نمي شوي!!

1388.3.15

اما همیشه کسی هست که حاضر نیست گوش کند

اما همیشه کسی هست که گوش هایش را گرفته،

از این جای این دنیا ......
ما را در سایت از این جای این دنیا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alifayyazi بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 8:50