از هم نوایی ِ کوچک ِ غم دار کوچه ها

ساخت وبلاگ

 

می چکد ، از عمق ِ سرد ِ این آسمان ِ بدجور بارانی .

قطره ای که نیست ، بس بی شباهت به دورترین خاطره ی  بسیار دور از این لحظه که گویا هیچ اندیشه ای جز غم ِ یکریز ِ فصل های گذشته با او نیست.

قطره ی بی دریغ !  می چکد از عمق .  

و دل ِ  بیچاره ی لعنتی ، غمگین ِ بی سامان ِ هرجایی ، سوز می زند.

در حضور  حسرت ! پادشاه ِ مطلق ِ ناامیدی ! سرودی از عجز و مویه می خواند.

تا در کنار گلدان های بی روح ، باتلاق ِ احتضاری در وجود آید !

 

شب، امشب ، زودتر از همیشه آمده است . با پاچین سنبله طیب اش.  

تا کنار جاکفشی خالی بنشیند ، آن گوشه. برای خاطر همدردی !

... و بقیه اش را حالا دیگر همه می دانند ...

 

لعنت به من

که باز هر چیز ، بوی شور ِ خون گرفته .

و مثل همیشه ، تمام خاطراتت خانه را پر می کند.

خانه ای را که سقفش از ستاره هاست .

 

می چکد ، باران ِ خرد ِ دلتنگی ، و هر قطره :

لعنت به تو ، شب،

لعنت به زیبایی !

 

 

 

1399.12.11

mb.v5.17:12

 

از این جای این دنیا ......
ما را در سایت از این جای این دنیا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alifayyazi بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:39