از این جای این دنیا ...

ساخت وبلاگ
مکان ، و زمان ، و بعدی که تفسیر کننده ی رویداد هایی است. 

من این مطلب را در یک عصر پاییزی در یک اتوبوس خلوت به خاطر می آورم که به یادم آمده بود. 

از این جای این ذهن من تراوش کرد. دقیقا از همین جایی که به جاهای دیگر می رود. 

یک جای ذهن من هست که به همه جا وصل است. 

به همه جا می تواند هر چیزی را در هر زمانی ربط دهد . و دلیل هر حادثه ای را می تواند هر جادثه ی دیگری معرفی کند. 

امروز چهارشنبه است. می تواند این چهارشنبه ، همان چهارشنبه ای که قرار بود باشد ، نباشد. ولی هست.

کتاب فرهنگ اشتقاقی علی اکبر شهابی که از کتابخانه گم شده است. و اتفاقا از لیست کتابهای امانی من هم خارج نشده ، مربوط به یکی از چهارشنبه هاست . 

من سوار یکی از اتوبوس هایی می شوم که به طرف کتابخانه می رود . در حالی که می توانم در ایستگاه دیگری پیاده شوم. 

غروب نزدیک است. و لحظه ی نماز . و مأذنه های حرم الان است که فریاد کنند. 

و همه ی این ها این جاست. به اینجا می رسد. به این نقطه ای که همه چیز از آنجا شروع می شود. 

و من از این جای این دنیا ، که در ذهن من آمده است . و مرا یاد آور می شود گاه گاهی که چه کنم و چگونه باشم. در یک بعد از ظهر سوار کدام اتوبوس شوم . تا در لحظه ای دیگر در تاریکی ای دیگر در روشنایی دیگر ، دوباره به این لحظه کوچ کنم . برای خاطر به یاد آوردن همه ی لحظه ها . همه ی چیز هایی که مهم است به یاد آوردنشان . و من در میان این همه چیز ها که مرا احاطه کرده اند نشسته ام حالا و انگشتان من ، پیوسته بر این صفحه می کوبند و کم مانده است که دوباره برسم به همان چیزی که می خواستم در ابتدای این صفحه بنویسم ولی این همه طول کشید تا به آن برسم.

... تا آخر مسیر رفته ام . کوچه باغ زیبایی است. دوست دارم برگردم . و اینبار فقط تا نصفه ی راه را ...

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۸/۲۴ساعت 17:17&nbsp توسط علی فیاض  | 

از این جای این دنیا ......
ما را در سایت از این جای این دنیا ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alifayyazi بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 19:56